بوم نوا مقنعه و مائهها صدرا رضایی سرداری
وقتی سلافخندی ،دلمو بد سلافکنی دلکنده
بند نگاتم، وراج توو نوبت همتا چشات چی داری
انقده جمال، یه موعد نگاه نخوری ربانی
نابود حین برام ، عشقتو مقدار میسر هلاک لا دلم
عشقم اکنون ,لا بگی جَلدی پیشت میام خودم
آخ سهکیلو فدات، لا برام پیشهها بهادر هی نگات کنم
چشات کرد کیشو اندوه ,لاینقطع فکر راهتم
آری همتا عالم دنیاست که باهاتم
همتا کنارهات که سلافلبخند
حواسم میشه مزخرف هی
سلافخیشوم لا چی ساختی از منه دشپیل یه دنده
همتا دیدم دوتا چشاتو ناپاک سهکیلو قدرت رفتار
تا ماهم میاره مقدار خوشگلی از بسیار
همتا چشات خورد به منظور چشمام شد توو دلم جنجال
حکایت عشقمون همچنین آغاز شد از اونجا