پشت یک دیوار سنگی

نویسنده : آرام رضایی موضوع : رمان تعداد صفحه : 756 معرفی کتاب : داستان دختر و پسری است که به دنیا آمدن و ساخته شدن برای زندگی مجردی و تنهایی. زندگیهای مستقل با عقاید و رفتارهای خاص خودشون که شاید برای بعضیها قابل قبول نباشد. و اکنون تصور کنید این دو سر راه هم قرار بگیرند… خلاصه داستان : خلاصه این مهمونی زوری هم تموم شد و ساعت 12 همه تشریفشون و بردن. منم حاضر شدم برم خونه ام. لباس پوشیده از اتاق اومدم بیرون. بابا تا چشمش بهم افتاد میرغضب شد. همین اخماشو کرد تو هم که اشهدمو خوندم. باز با این بابا برنامه داشتیم امشب. بابا: کجا؟ آروم گفتم: برم خونه کلی کار دارم فردا. بابا با همون اخم ترسناکش: بی خود کردی.
http://alimehravar.file24.ir/pro-52187-پشت+یک+دیوار+سنگی?pid=5405