خشت و آیینه

نويسنده : بهاره حسنی موضوع : اجتماعی ، عاشقانه تعداد صفحه : 823 معرفی کتاب : پزشکی به نام بهجت الزمان فخرالدینی، پزشکی که تمام وجودش را خرج خدمت به اجتماع کرده است. به واسطه کارش تمام عمرش را با کودکان و جوانان در ارتباط بوده است. ولی با تمام شناختی که نسبت به کودکان و نوجوانان دارد در درک و شناخت دختر خود آذر، ناموفق مانده. آذر روز به روز بزرگتر می شود و فاصله اش با پدرش هر روز بیشتر و بیشتر می شود… خلاصه داستان : از در اتاقم بیرون رفتم. صدای بلند بلند حرف زدن مامان ملوک می آمد. با مامان بحث می کرد و طبق معمول موضوع بحثشان من بودم. گوش ایستادم. در همان حال نیمی از ذهنم به دنبال این بود که
http://alimehravar.file24.ir/pro-52227-خشت+و+آیینه?pid=5405